نشود فاش كسي آنچه ميان من و تو ست

تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست

گوش كن با لب خاموش سخن مي‌گويم

پاسخم گو به نگاهي كه زبان من و توست

روزگاري شد و كس مرد ره عشق نديد

حاليا چشم جهاني نگران من و توست

گر چه در خلوت راز دل ما كس نرسيد

همه جا زمزمه عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ار نه

اي بسا باغ و بهاران كه خزان من و توست

اين همه قصة فردوس و تمناي بهشت

گفت‌و‌گوئي و خيالي ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به ديباچة عقل

هر كجا نامة عشق است، نشان من و توست

سايه ز آتشكدة ماست فروغ مه و مهر

وه ازين آتش روشن كه به جان من و توست



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 742
برچسب ها :

تاريخ : چهارشنبه 24 تير 1394 | 14:09 | نویسنده : moallem |